ماری کوری کیه؟ بیوگرافی اولین زن برنده جایزه نوبل
ماری کوری، یه فیزیکدان و شیمیدان لهستانی-فرانسوی پیشگام بود که روی رادیواکتیویته تحقیق میکرد. اون اولین زنی بود که جایزه نوبل رو برد، اولین نفری بود که دوبار برندهی نوبل شد و تنها کسیه که تونسته تو دو رشتهی علمی جداگانه جایزه نوبل رو بگیره. شوهرش، پیر کوری، هم برندهی مشترک اولین نوبل او بود و باعث شدن اولین زوج برندهی نوبل باشن. همچنین، ماری کوری در سال ۱۹۰۶ اولین زنی شد که استاد دانشگاه پاریس شد.
ماری تو ورشو به دنیا اومد، جایی که اون زمان بخشی از امپراطوری روسیه بود. اون تو دانشگاه مخفی “پرنده” درس خوند و بعد برای ادامه تحصیل و انجام کارهای علمی به پاریس رفت. اونجا با پیر کوری، فیزیکدان فرانسوی ازدواج کرد و باهم و با همکاری هانری بکرل، فیزیکدان دیگه، روی رادیواکتیویته ( istilah coined کرد) که خودش این اسم رو گذاشته بود، تحقیق کردن و برندهی جایزهی نوبل فیزیک ۱۹۰۳ شدن.
بعد از مرگ پیر کوری در ۱۹۰۶، ماری به تنهایی به خاطر کشف عناصر پولونیوم و رادیوم برندهی جایزهی نوبل شیمی ۱۹۱۱ شد. اون خودش روشهایی رو اختراع کرد که بتونه ایزوتوپهای رادیواکتیو رو جدا کنه. ماری اولین کسی بود که زیر نظر خودش، روی استفاده از ایزوتوپهای رادیواکتیو برای درمان تومورها مطالعه کرد. اون همچنین مؤسسهی کوری رو تو پاریس (۱۹۲۰) و ورشو (۱۹۳۲) تأسیس کرد که هر دو تا الان هم مراکز مهم تحقیقات پزشکی هستن.
در طول جنگ جهانی اول، ماری دستگاههای رادیوگرافی سیار ساخت تا بتونه تو بیمارستانهای صحرایی از اشعهی ایکس استفاده کنه.
ماری کوری هرچند شهروند فرانسه بود اما هیچوقت هویت لهستانی خودش رو فراموش نکرد. اون به دخترهاش زبان لهستانی یاد میداد و با خودشون به لهستان میبرد. اسم اولین عنصری که کشف کرد، پولونیوم گذاشت، به افتخار کشور زادگاهش.
ماری کوری در سال ۱۹۳۴ در سن ۶۶ سالگی به خاطر کمخونی شدید درگذشت. این بیماری احتمالا بخاطر قرار گرفتن طولانیمدت در معرض تشعشع، هم تو کارهای علمی و هم تو بیمارستانهای صحرایی جنگ جهانی اول، به وجود اومده بود.
علاوه بر جایزههای نوبل، افتخارات و احترامات زیادی برای او قائل بودن. در سال ۱۹۹۵، اون اولین زنی شد که به خاطر دستاوردهای خودش تو پانتئون پاریس به خاک سپرده شد. لهستان هم سال ۲۰۱۱، که سال بینالمللی شیمی بود، رو به عنوان سال ماری کوری اعلام کرد. زندگی و کارهای او موضوع خیلی از کتابهای زندگینامهای قرار گرفته.
بیوگرافی ماری کوری
ماریا اسکلودوفسکا در هفتم نوامبر ۱۸۶۷ میلادی به عنوان پنجمین و کوچکترین فرزند معلم های شناخته شده ای به اسم های برونیسلاوا اسکولدوفسکا و ولادیسلاو اسکولدوفسکی در ورشو، لهستان (که در آن زمان بخشی از امپراطوری روسیه بود) به دنیا اومد. لقب دوران کودکی ماریا، مانیا بود و چهار خواهر و برادر بزرگتر به نام های زوفیا (لقب زوزیا)، یوزف (لقب یوزیو)، برونیسلاوا (لقب برونیا) و هلنا داشت.
هر دو طرف خانواده ماریا، اموال و دارایی خودشون رو بخاطر فعالیت های وطن پرستانه برای استقلال لهستان (که آخرین موردش قیام ژانویه ۱۸۶۳-۱۸۶۵ بود) از دست داده بودند. این موضوع باعث شد که نسل بعدی، از جمله ماریا و خواهر و برادرهای بزرگترش، برای پیشرفت در زندگی با مشکلات زیادی روبرو بشن.
پدربزرگ پدری ماریا، یوزف اسکولدوفسکی مدیر مدرسه ابتدایی لوبلین بود که بولسلاو پروس، یکی از چهره های برجسته ادبیات لهستان، در اونجا تحصیل کرد.
ولادیسلاو اسکولدوفسکی، پدر ماریا، ریاضی و فیزیک که بعدها ماریا هم همین رشته ها رو دنبال کرد درس میداد و مدیر دو تا از مدارس دولتی پسرانه ورشو بود. بعد از اینکه مقامات روس، آموزش آزمایشگاهی رو از مدارس لهستان حذف کردن، پدر ماریا خیلی از وسایل آزمایشگاهی رو به خونه آورد و به بچه هاش نحوه استفاده از اونها رو یاد داد.
در نهایت، او به خاطر احساسات طرفداری از لهستان توسط روس ها اخراج شد و مجبور شد کارهای کم درآمدتری رو قبول کنه. خانواده هم به خاطر یه سرمایه گذاری ناموفق، پول زیادی رو از دست دادن و در نهایت مجبور شدن برای اینکه درآمدشون رو بیشتر کنن، دانش آموزان پسر رو تو خونه شون به عنوان همخونه اجاره بدن.
مادر ماریا، برونیسلاوا، مدیر یه مدرسه شبانه روزی معتبر برای دختران در ورشو بود که بعد از به دنیا اومدن ماریا، از این سمت استعفا داد. متاسفانه، مادر ماریا وقتی ماریا ده سالش بود بر اثر بیماری سل فوت کرد. کمتر از سه سال قبل از اون، خواهر بزرگتر ماریا، زوفیا، به خاطر ابتلا به بیماری تیفوس که از یکی از دانش آموزان مدرسه شبانه روزی گرفته بود فوت کرده بود. پدر ماریا بی خدا بود و مادرش یک کاتولیک معتقد. مرگ مادر و خواهر ماریا باعث شد که اون از دین کاتولیک فاصله بگیره و به انسانگرایی بدون خدا اعتقاد پیدا کنه.
ماریا وقتی ده ساله بود به مدرسه شبانه روزی J. Sikorska رفت و بعد از اون، وارد یه مدرسه دولتی دخترانه شد که در ۱۲ ژوئن ۱۸۸۳ با مدال طلا از اونجا فارغ التحصیل شد. بعد از یه دوره افسردگی شدید، یک سال رو توی روستا با اقوام پدرش گذروند و سال بعد رو هم با پدرش در ورشو زندگی کرد و در این مدت به تدریس خصوصی مشغول بود. چون زن بود، امکان ثبت نام در دانشگاه برای تحصیلات تکمیلی رو نداشت. بنابراین، او و خواهرش برونیسلاوا به دانشگاه پرنده (یا شناور) که یک دانشگاه مخفیانه برای آموزش عالی لهستان بود و دانشجوی زن هم می پذیرفت، پیوستند.
ماریا با خواهرش برونیسلاوا قرار گذاشت که در ازای کمک مالی برونیسلاوا برای تحصیل پزشکی در پاریس، دو سال بعد به او کمک مالی مشابهی کند. به همین خاطر، ماریا اول به عنوان معلم خصوصی در ورشو و سپس به مدت دو سال به عنوان معلم سرخانه در شچوکی با یک خانواده زمین دار به نام ژوراوسکی که از اقوام پدرش بودند مشغول به کار شد.
در حین کار برای خانواده ژوراوسکی، او عاشق پسرشان، کازیمیرز ژوراوسکی، یک ریاضیدان برجسته آینده شد. اما پدر و مادر کازیمیرز با ازدواج او با فامیل بی پولشان مخالفت کردند و کازیمیرز هم نتوانست در مقابل آنها ایستادگی کند. از دست دادن رابطه با کازیمیرز برای هر دوی آنها غم انگیز بود. او به زودی دکترای خود را گرفت و به عنوان یک ریاضیدان به کار دانشگاهی ادامه داد و استاد و رئیس دانشگاه یگیلونی شد.
با این حال، او در سنین پیری و زمانی که استاد ریاضی در پلی تکنیک ورشو بود، با تامل به مجسمه ماریا اسکلودوفسکا که در سال ۱۹۳۵ قبل از موسسه رادیوم که او در سال ۱۹۳۲ تأسیس کرده بود، ساخته شده بود، نگاه می کرد.
در اوایل سال ۱۸۹۰، برونیسلاوا که چند ماه قبل با کازیمیرز دلوسکی، یک پزشک و فعال اجتماعی و سیاسی لهستانی ازدواج کرده بود، از ماریا دعوت کرد تا به آنها در پاریس بپیوندد. ماریا به دلیل عدم توانایی پرداخت شهریه دانشگاه رد کرد. یک سال و نیم طول می کشید تا او بتواند بودجه لازم را جمع آوری کند.
پدرش به او کمک کرد که دوباره موقعیت شغلی بهتری پیدا کند. او در تمام این مدت به تحصیل خود ادامه داد، کتاب خواند، نامه رد و بدل کرد و خودش هم تحت تعلیم قرار گرفت. در اوایل سال ۱۸۸۹ او به خانه پدرش در ورشو بازگشت. او به کار معلمی سرخانه ادامه داد و تا اواخر سال ۱۸۹۱ در آنجا ماند.
او تدریس خصوصی انجام می داد، در دانشگاه پرنده تحصیل می کرد و آموزش علمی عملی خود را (۱۸۹۰-۱۸۹۱) در آزمایشگاه شیمی در موزه صنعت و کشاورزی در کراکوفسکی Przedmieście 66، نزدیک میدان قدیمی ورشو آغاز کرد. این آزمایشگاه توسط پسرعمه او یوزف بوگوسکی اداره می شد که دستیار شیمی دان روس دیمیتری مندلیف در سن پترزبورگ بود.
تو سال ۱۸۹۵، ویلهلم رونتگن کشف کرد که اشعه ایکس وجود داره، هرچند هنوز چگونگی تولید اون رو نمی فهمیدن. تو سال ۱۸۹۶، آنری بکرل کشف کرد که نمک های اورانیوم پرتوهایی رو منتشر می کنن که از نظر قدرت نفوذ شبیه اشعه ایکس هستن.
اون نشون داد که این تشعشع، بر خلاف فسفرسانس، به منبع خارجی انرژی وابسته نیست، بلکه به نظر میرسه به طور خود به خود از خود اورانیوم ساطع بشه. ماری کوری که تحت تاثیر این دو کشف مهم قرار گرفته بود، تصمیم گرفت به اشعه های اورانیوم به عنوان یه زمینه احتمالی برای تحقیق روی پایان نامه اش نگاه کنه.
اون از یه روش ابتکاری برای بررسی نمونه ها استفاده می کرد. پونزده سال قبل، شوهرش و برادرش یه مدل از الکترومتر رو اختراع کرده بودن، که یه وسیله حساس برای اندازه گیری بار الکتریکی بود. با استفاده از الکترومتر شوهرش، او کشف کرد که اشعه های اورانیوم باعث می شه هوای اطراف نمونه، الکتریسیته رو هدایت کنه.
با استفاده از این تکنیک، اولین نتیجه اون این بود که فعالیت ترکیبات اورانیوم فقط به مقدار اورانیوم موجود بستگی داره. او فرض کرد که این تشعشع نتیجه یه فعل و انفعال مولکول ها نیست، بلکه باید از خود اتم باشه. این فرضیه یه قدم مهم برای رد این تصور بود که اتم ها قابل تقسیم نیستن.
تو سال ۱۸۹۷، دخترش ایرن به دنیا اومد. برای تامین مخارج خانواده، کوری شروع به تدریس در مدرسه عالی نرمال کرد. زن و شوهر کوری آزمایشگاه اختصاصی نداشتن؛ بیشتر تحقیقاتشون در یه کلبه ی تبدیل شده کنار همون مدرسه انجام میشد.
این کلبه که قبلا اتاق تشریح دانشکده پزشکی بود، تهویه مناسبی نداشت و حتی ضد آب هم نبود. اونها از اثرات مخرب قرار گرفتن در معرض تشعشع که در ادامه کار بدون محافظ با مواد رادیواکتیو براشون پیش می اومد، بی اطلاع بودن. اون مدرسه اسپسی، تحقیقات ماری رو حمایت مالی نمی کرد، اما او از شرکت های معدن و متالورژی و سازمان ها و دولت های مختلف کمک مالی دریافت می کرد.
تحقیقات سیستماتیک کوری شامل دو ماده معدنی اورانیوم، یعنی پیچبلند و توربرنیت (که با نام کالکولیت هم شناخته میشه) بود. الکترومتر او نشون داد که پیچبلند چهار برابر رادیواکتیو تر از خود اورانیوم و کالکولیت دو برابر رادیواکتیو تر است. او نتیجه گرفت که اگر نتایج قبلی او در مورد ارتباط مقدار اورانیوم با فعالیتش درست باشه، پس این دو ماده معدنی باید حاوی مقادیر کمی از ماده دیگه ای باشن که خیلی رادیواکتیو تر از اورانیوم باشه.
او شروع به جستجوی سیستماتیک برای مواد دیگه ای کرد که تشعشع ساطع می کنن و تا سال ۱۸۹۸ کشف کرد که عنصر توریوم هم رادیواکتیوه. پیر کوری به طور فزاینده ای مجذوب کارهای همسرش شده بود. تا اواسط سال ۱۸۹۸ اونقدر به این کار علاقه مند شده بود که تصمیم گرفت کارش روی کریستال ها رو کنار بذاره و به ماری ملحق بشه.
جوایز نوبل ماری کوری
تو دسامبر ۱۹۰۳، بخاطر کشف رادیواکتیویته، جایزه نوبل فیزیک به پییر و ماری کوری و هانری بکرل داده شد. جالب اینجاست که اول قرار بود فقط به پییر و هانری جایزه بدن اما به لطف اعتراض ماری، اسم اون هم به لیست اضافه شد. ماری اولین زنی بود که جایزه نوبل گرفت.
اون موقع زوج کوری خیلی گرفتار کار تحقیقاتی خودشون بودن و به خاطر همین تو مراسم شرکت نکردن. بعد از اینکه جایزه رو بردن، تونستن اولین دستیار آزمایشگاهشون رو استخدام کنن. دانشگاه پاریس هم که نمیخواست قافله رو ببازه به پییر مقام استادی رو داد ولی همچنان آزمایشگاه درست و حسابی در اختیار اونها قرار نداد.
بعد از مرگ ناگهانی پییر در یه حادثه رانندگی، دانشگاه پاریس بالاخره راضی شد یه آزمایشگاه جدید براشون بسازه.
ماری در دسامبر ۱۹۰۴ دختر دومش رو به دنیا آورد. اون برای اینکه بچه هاش زبان مادریشون رو یاد بگیرن، معلم لهستانی استخدام کرد و حتی خودش هم اونها رو به لهستان می برد.
در سال ۱۹۱۱ ماری تونست رادیوم رو جدا کنه و یه واحد اندازهگیری برای تشعشعات رادیواکتیو تعریف کنه که بعدها به اسم اون و همسرش، کوری، نامگذاری شد. با این حال، همون سال فرهنگستان علوم فرانسه به خاطر یه جورایی غرضورزی، او رو عضو نکرد.
با وجود شهرت ماری به عنوان یه دانشمند فرانسوی، یه عدهای به خاطر نژادپرستی باهاش مخالف بودن و حتی شایعه درست کردن که اون یهودیئه. حتی وقتی برای جایزه نوبل فرانسه نامزد شد، مطبوعات راستگرا بهش حمله کردن.
تو سال ۱۹۱۱ مشخص شد که ماری با یکی از دانشجوهای سابق همسرش که متاهل هم بوده، رابطه داره. این موضوع باعث یه رسوایی تو مطبوعات شد و دشمنان علمی ماری هم ازش سوءاستفاده کردن.
با وجود این رسوایی، جایزه نوبل شیمی ۱۹۱۱ به خاطر کشف رادیوم و پلونیوم به ماری داده شد. اون اولین کسی بود که دو تا جایزه نوبل برد.
دانشمندان لهستانی ازش دعوت کردن که برگرده به کشورش و اونجا تحقیقاتش رو ادامه بده ولی ماری قبول نکرد و ترجیح داد روی تاسیس انستیتو رادیوم که قرار بود تو سال ۱۹۱۴ ساخته بشه، تمرکز کنه.
بعد از اینکه جایزه نوبل رو گرفت، یه مدتی به خاطر افسردگی و بیماری کلیه تو بیمارستان بستری شد.
تو سال ۱۹۱۳ به لهستان سفر کرد و با استقبال مردم روبرو شد ولی مقامات روسی زیاد تحویلش نگرفتن. با شروع جنگ جهانی اول، کار تاسیس انستیتو رادیوم هم عقب افتاد و تا سال ۱۹۱۹ دوباره به روال عادی برنگشت.
جنگ جهانی اول
توی جنگ جهانی اول، ماری کوری فهمید که اگه سربازهای زخمی رو زودتر عمل کنن، بهتره. اون نیاز به مراکز رادیولوژی صحرایی نزدیک خط مقدم رو حس کرد تا به جراحان توی میدون جنگ کمک کنه. این کار باعث میشد که بشه از قطع عضو جلوگیری کرد و جون limb (دست و پا) رو نجات داد. بعد از یه دوره کوتاه یادگیری رادیولوژی، آناتومی و مکانیک خودرو، ماری کوری تجهیزات اشعه ایکس، ماشین و ژنراتورهای سیار رو تهیه کرد. اون واحدهای رادیوگرافی سیار رو درست کرد که بین مردم به اسم “پتیت کوری” (کوری کوچولو) معروف شدن.
ماری کوری مدیر بخش رادیولوژی صلیب سرخ شد و اولین مرکز رادیولوژی نظامی فرانسه رو راه انداخت که تا اواخر سال ۱۹۱۴ عملیاتی شد. با کمک یه دکتر ارتش و دختر ۱۷ سالهاش ایرن، کوری نصب ۲۰ تا ماشین سیار رادیولوژی و ۲۰۰ تا واحد رادیولوژی دیگه رو تو بیمارستانهای صحرایی طی سال اول جنگ مدیریت کرد. بعدها، اون شروع به آموزش دادن زنهای دیگه به عنوان دستیار کرد.
تو سال ۱۹۱۵، ماری کوری سوزنهای توخالی حاوی “گاز رادیوم” (بعدا به عنوان راドン شناخته شد) درست کرد که برای ضدعفونی کردن بافتهای آلوده به کار میرفت. اون رادیوم رو از یک گرم رادیوم شخصی خودش تهیه کرد. تخمین زده میشه که بیش از یک میلیون سرباز زخمی با واحدهای اشعه ایکس اون درمان شدن.
اون توی اون دوره به خاطر این کارهاش خیلی کم تونست روی تحقیقات علمی خودش تمرکز کنه. با وجود همه ی کمکهای انسان دوستانهای که به فرانسه در جنگ کرد، ماری کوری هیچوقت از طرف دولت فرانسه به رسمیت شناخته نشد.
همینطور، درست بعد از شروع جنگ، اون سعی کرد مدالهای طلای نوبل خودش رو برای کمک به جنگ اهدا کنه ولی بانک ملی فرانسه قبول نکرد. اون با پول جایزه نوبلش اوراق قرضه خرید. اون گفت:
«میخوام از اون مقدار کمی طلا که دارم بگذرم. بهش مدالهای علمیای رو اضافه میکنم که برام بیفایدهن. یه چیز دیگه هم هست: به خاطر تنبلی، پول جایزه نوبل دومم رو به شکل کرون سوئدی تو استکهلم نگه داشتم. این پول بخش اصلی دارایی ماست. دوست دارم اون رو برگردونم اینجا و تو اوراق قرضه جنگ سرمایهگذاریش کنم. کشور بهش نیاز داره. ولی هیچ توهمی ندارم: این پول احتمالا از دست میره.»
ماری کوری همچنین عضو فعال کمیتههای لهستانیهای مقیم فرانسه بود که برای آرمان لهستان تلاش میکردن. بعد از جنگ، اون تجربههای دوران جنگش رو تو کتابی به اسم «رادیولوژی در جنگ» (۱۹۱۹) خلاصه کرد.
بعد از جنگ جهانی اول
تو سال ۱۹۲۰، به مناسبت ۲۵مین سالگرد کشف رادیوم، دولت فرانسه برای ماری کوری یه حقوق ماهیانه در نظر گرفت. قبلا این حقوق رو لویی پاستور میگرفت که تو ۱۸۹۵ فوت کرده بود. سال ۱۹۲۱، وقتی ماری کوری برای جمع کردن پول برای تحقیقات روی رادیوم به آمریکا سفر کرد، با استقبال پرشور مردم روبرو شد. خانوم ویلیام براون ملونی بعد از مصاحبه با کوری، یه صندوقی به اسم «صندوق رادیوم ماری کوری» راه انداخت و با تبلیغ سفر کوری، پول جمع کرد تا رادیوم بخره.
تو همون سال، رئیس جمهور آمریکا، وارن جی هاردینگ، تو کاخ سفید از کوری پذیرایی کرد و یک گرم رادیوم که توی آمریکا جمع شده بود رو بهش هدیه داد. همسر رئیس جمهور هم از کوری به عنوان یه زن موفق و در عین حال همسر پشتیبان تعریف کرد.
قبل از این دیدار، دولت فرانسه که متوجه شهرت جهانی کوری شده بود و از اینکه هیچ نشان افتخاری فرانسوی برای پوشیدن در مراسم عمومی نداشت خجالت میکشید، بهش نشان لژیون دونور رو پیشنهاد داد ولی کوری قبول نکرد. تو سال ۱۹۲۲، کوری عضو فرهنگستان پزشکی فرانسه شد. اون همچنین به کشورهای دیگه مثل بلژیک، برزیل، اسپانیا و چکسلواکی سفر کرد و سخنرانی کرد.
با رهبری کوری، موسسهاش چهار تا برنده دیگه جایزه نوبل رو هم تربیت کرد که شامل دخترش ایرن ژولیو-کوری و دامادش فریدریک ژولیو-کوری میشد. در نهایت، این موسسه به یکی از چهار آزمایشگاه مهم تحقیقات رادیواکتیویته در دنیا تبدیل شد. سه آزمایشگاه دیگه عبارت بودن از آزمایشگاه کاوندیش با ارنست رادرفورد، موسسه تحقیقات رادیوم در وین با استفان مایر، و موسسه شیمی قیصر ویلهلم با اتو هان و لیزه میتنر.
تو آگوست ۱۹۲۲، ماری کوری عضو کمیته بینالمللی همکاری فکری شد که تازه توسط جامعه ملل تاسیس شده بود. اون تا سال ۱۹۳۴ عضو این کمیته باقی موند و در کنار دانشمندان برجسته دیگه مثل آلبرت انیشتین، هندریک لورنتس و آنری برگسون، به هماهنگی علمی جامعه ملل کمک کرد. تو ۱۹۲۳، کوری یه بیوگرافی از همسر مرحومش به اسم «پیر کوری» نوشت. سال ۱۹۲۵ به لهستان سفر کرد تا در مراسم گذاشتن سنگ بنای موسسه رادیوم ورشو شرکت کنه.
دومین سفرش به آمریکا تو ۱۹۲۹ باعث شد که موسسه رادیوم ورشو به رادیوم مجهز بشه. این موسسه تو ۱۹۳۲ افتتاح شد و خواهر ماری کوری، برونیسلاوا، مدیرش شد. این ارزش دادنها از کارهای علمی کوری و شهرت زیادش باعث اذیت و ناراحتیش میشد ولی منابع مالی برای کارش رو فراهم میکرد. تو ۱۹۳۰ به کمیته بینالمللی وزن اتمی انتخاب شد و تا زمان مرگش عضو اونجا موند. تو ۱۹۳۱، جایزه کامرون برای درمانشناسی از دانشگاه ادینبورگ رو دریافت کرد.
مرگ ماری کوری
ماری کوری اواخر زمستون سال ۱۹۳۴ برای آخرین بار به کشورش لهستان سفر کرد. چند ماه بعد، در تاریخ ۴ جولای ۱۹۳۴، در سن ۶۶ سالگی در آسایشگاه سانسلموز در پسی، فرانسه از دنیا رفت. علت مرگ او کم خونی شدید (آپلاستیک آنمی) بود که احتمالا بر اثر قرار گرفتن طولانی مدت در معرض تشعشعات در طول کارهای علمی اش به وجود اومده بود.
در اون زمان، اثرات مخرب تشعشعات یونیزه کننده شناخته شده نبود و ماری کوری بدون رعایت موارد ایمنی که بعدها کشف شدن، کار می کرد. اون حتی لوله های آزمایش حاوی مواد رادیواکتیو رو توی جیبش حمل می کرد و اونها رو توی کشوی میزش نگه می داشت و از نور کمیابی که این مواد در تاریکی از خودشون ساطع می کردن صحبت می کرد.
ماری کوری همچنین در زمان جنگ جهانی اول به عنوان رادیولوژیست در بیمارستان های صحرایی کار می کرد و در معرض اشعه ایکس از دستگاه های بدون محافظ قرار داشت. جالبه که وقتی بقایای ماری کوری در سال ۱۹۹۵ از قبر خارج شد، سازمان حفاظت در برابر تشعشعات یونیزان فرانسه اعلام کرد که بعیده در زمان زنده بودنش در معرض دوز کشنده رادیوم قرار گرفته باشه. اونها اشاره کردن که رادیوم فقط در صورتی که بلعیده بشه خطرناکه و احتمال میدن که بیماری ماری کوری بیشتر به خاطر استفاده از اشعه ایکس در طول جنگ جهانی اول بوده باشه.
ماری کوری در کنار همسرش پیر در قبرستان ساوکس به خاک سپرده شد. اما ۶۰ سال بعد، در سال ۱۹۹۵، به پاس دستاوردهای علمی شون، بقایای هر دوی اونها به پانتئون پاریس منتقل شد. به خاطر رادیواکتیو بودن، بقایای اونها داخل محفظه های سربی قرار داده شدن. ماری کوری بعد از سوفی برتلو، دومین زنی بود که در پانتئون به خاک سپرده شد و اولین زنی بود که به خاطر دستاوردهای خودش در اونجا دفن شد.
به خاطر سطح بالای آلودگی رادیواکتیو، اسناد و مدارکی که ماری کوری در دهه ۱۸۹۰ میلادی تهیه کرده، برای لمس کردن خیلی خطرناک هستن. حتی کتاب های آشپزیش هم به شدت رادیواکتیو هستن. این اسناد توی جعبه های سربی نگهداری میشن و کسانی که میخوان اونها رو مطالعه کنن باید لباس های محافظ بپوشن. آخرین کتاب ماری کوری با عنوان “رادیواکتیویته” بعد از مرگش در سال ۱۹۳۵ منتشر شد.
میراث ماری کوری
کارهای علمی و اجتماعی ماری کوری و همسرش، دنیای قرن بیستم و بیست و یکم رو شکل داده.
یک استاد دانشگاه به اسم لِرد پیرس ویلیامز گفته که کشف رادیوم انقلابی به پا کرد. شدت رادیواکتیو رادیوم انقدر زیاد بود که نمیشد نادیدهاش گرفت. به نظر می رسید که قانون پایستگی انرژی رو نقض میکنه و باعث شد که دانشمندا دوباره به پایههای علم فیزیک نگاه کنن.
از نظر آزمایشگاهی، کشف رادیوم به دانشمندایی مثل ارنست رادرفورد منابعی از رادیواکتیویته داد که بتونن باهاش ساختار اتم رو بررسی کنن. به خاطر آزمایشهای رادرفورد با پرتوهای آلفا، مدل هستهای اتم برای اولین بار مطرح شد. توی پزشکی هم، رادیواکتیویته رادیوم یه راه امیدوارکننده برای درمان سرطان به نظر می رسید.
کارهای ماری کوری علاوه بر اینکه به زیر سوال رفتن قوانین پذیرفته شدهی فیزیک و شیمی کمک کرد، تاثیر عمیقی روی اجتماع هم گذاشت. برای رسیدن به دستاوردهای علمیش، مجبور شد با محدودیتهایی که به خاطر زن بودنش براش ایجاد شده بود، چه تو کشور خودش و چه تو کشور فرانسه که توش زندگی میکرد، مبارزه کنه.
ماری کوری به خاطر صداقت و زندگی سادهاش معروف بود. مثلا یه بورسیهی تحصیلی کوچیک رو توی سال ۱۸۹۳ گرفته بود ولی به محض اینکه تونست از پس خودش بربیاد، اون رو توی ۱۸۹۷ پس داد. بیشتر پول جایزهی نوبل اولش رو هم به دوستاش، خانواده، دانشجوها و همکاراش تو تحقیقات بخشید.
یه کار جالب دیگه هم کرد، اون به عمد از ثبت اختراع پروسهی جدا کردن رادیوم صرف نظر کرد تا جامعهی علمی بتونه بدون محدودیت تحقیق کنه. اون اصرار داشت که هدایای مالی و جوایز به موسسههای علمیای که باهاشون همکاری میکرد داده بشه، نه به خودش. حتی خیلی وقتا، ماری و همسرش از گرفتن جوایز و مدالها هم خودداری میکردن. گفته میشه که آلبرت انیشتین یه بار گفته بود که ماری کوری احتمالا تنها کسیه که شهرت نمیتونه خرابش کنه.